امام زمان (عج) کیست ؟
زمان غیبت امام زمان (عج)
1084 سال و 10 ماه و 2 روز

twelve imam . twelfth imam . امام زمان عج . الامام الثانی عشر . الإمام الثاني عشر

twelfth imam, twelve imam , الامام صاحب الزمان ، امام مهدی ، امام دوازدهم . منجی ، ظهور ، savior ،Appearance . مسیح ، Christ . آخرالزمان ، Apocalypse . اسلام ، شیعه ، islam, shia . جنگهای آخرالزمان ، Apocalypse Wars . الإمام الثاني عشر . h2

twelfth imam, twelve imam , الامام صاحب الزمان ، امام مهدی ، امام دوازدهم . منجی ، ظهور ، savior ،Appearance . مسیح ، Christ . آخرالزمان ، Apocalypse . اسلام ، شیعه ، islam, shia . جنگهای آخرالزمان ، Apocalypse Wars . الإمام الثاني عشر . h3

twelfth imam, twelve imam , الامام صاحب الزمان ، امام مهدی ، امام دوازدهم . منجی ، ظهور ، savior ،Appearance . مسیح ، Christ . آخرالزمان ، Apocalypse . اسلام ، شیعه ، islam, shia . جنگهای آخرالزمان ، Apocalypse Wars . الإمام الثاني عشر . h4

twelfth imam, twelve imam , الامام صاحب الزمان ، امام مهدی ، امام دوازدهم . منجی ، ظهور ، savior ،Appearance . مسیح ، Christ . آخرالزمان ، Apocalypse . اسلام ، شیعه ، islam, shia . جنگهای آخرالزمان ، Apocalypse Wars . الإمام الثاني عشر . h5
twelfth imam, twelve imam , الامام صاحب الزمان ، امام مهدی ، امام دوازدهم . منجی ، ظهور ، savior ،Appearance . مسیح ، Christ . آخرالزمان ، Apocalypse . اسلام ، شیعه ، islam, shia . جنگهای آخرالزمان ، Apocalypse Wars . الإمام الثاني عشر . h6

اصول دین اسلام چیست؟



اُصول‌ِ دین‌، باورهای پایه دین اسلام که باور به آنها شرط مسلمان بودن است. اصول دین اسلام از سه اصل تشکیل می‌شود: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص) و معاد. اصول دین در مقابل فروع دین است که احکام عملی را شامل می‌شود. همه مذاهب اسلامی این سه اصل را قبول دارند؛ اما اصول دیگری هم دارند که آنها را از دیگر مذاهب جدا می‌کند.

اصول مذهب شیعه علاوه بر اصول سه‌گانه فوق، امامت و عدل را نیز شامل می‌شود. معرفت به اصول دین از دیدگاه مسلمانان واجب است، اما علماء مسلمان درباره اینکه در اصول دین، معرفت یقینی لازم است یا ظن هم کفایت می‌کند و همچنین در زمینه جایز بودن تقلید در اصول دین، اختلاف‌نظر دارند. بیشتر آنها معتقدند که ایمان به اصول دین باید از روی یقین باشد. همچنین تقلید در اصول دین را جایز نمی‌دانند.

معنای اصول دین

«اصول دین» اصطلاحی کلامی است و مراد از آن باورهای بنیادین دین اسلام است که هر فرد تنها با پذیرش آنها مسلمان به شمار می‌آید.[۱] علت نام‌گذاری این باورها به اصول دین آن است که علوم اسلامی چون فقه، اصول فقه، تفسیر و حدیث بر آنها مبتنی است.[۲] واژه اصول دین در برابر فروع دین قرار دارد که به معنای احکام عملی دین است.[۳]
متکلمان برای بیان اصول دین از تعابیر مختلفی استفاده کرده‌اند. «اصول اعتقادات»، «اصول ایمان»، «اصول اسلام»، «اُمّهات عقاید ایمانی» و «اصول اسلامی» از آن جمله است.[۴] البته مراد آنها فقط مسائلی که امروزه اصول دین اسلام خوانده می‌شوند، نبوده است. در موارد بسیاری مسائل اخلاقی و فقهی هم اصول دین خوانده می‌شد. برای نمونه غزالی همه مسائل کلامی و بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی را با نام اصول دین یاد کرده و نماز و زهد را همچون توحید از اصول دین شمرده است.[۵]
به گفته مصباح یزدی، اصول دین واژه‌ای قراردادی است و می‌تواند در معناهای مختلف به‌کار رود. به یک اعتبار می‌توان همه گزاره‌های اعتقادی دین را اصول دین نامید. به اعتبار دیگر آنها را به گزاره‌های بنیادین ادیان آسمانی یا یک دین خاص از آنها محدود کرد. همچنین می‌توان از آن اصول یک مذهب را اراده کرد و مثلا گفت: اصول دین به باور شیعیان پنج‌تا است: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص)، معاد، عدل و امامت؛[۶] چنان‌که برای نمونه مرتضی مطهری در بیان اصول دین از منظر شیعیان این پنج باور را شمرده است.[۷]

مصداق‌های اصول دین

اصول دین اسلام، عبارت‌اند از توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص) و معاد.[۸] مسلمانان هرکس را که به این سه اصل اعتقاد داشته باشد مسلمان می‌نامند و معتقدند کسی که این اصول را باور ندارد، مسلمان نیست.[۹] البته درخصوص جزئیات این اصول میان مسلمانان اختلاف‌نظر هست. برای نمونه بیشتر متکلمان شیعه و معتزله صفات خدا را عین ذات او می‌دانند؛ اما اشاعره بر این باورند که صفات خداوند چیزی به‌جز ذات خدا و زائد بر آن است.[۱۰]
مرتضی مطهری با تأکید بر این مطلب که واژه اصول دین را ائمه وضع نکرده‌اند، گفته است: آن را علماء قرارداد کرده‌اند تا اهداف اصلی دین را نشان دهند؛ وگرنه در دین اسلام باورهای بسیاری هست که باید به آنها ایمان داشت؛ مانند ایمان به ملائکه و ضروریات دین چون نماز و روزه.[۱۱]
درگذشته معیار مشخصی در این زمینه که چه باوری از اصول دین یا مذهب است ذکر نشده است. اهمیت یک مسئله در دوره‌ای خاص موجب می‌شده است که آن مسئله را از اصول بدانند؛[۱۲] مانند مسئله عدل که امتیازی نسبت به دیگر صفات خدا ندارد؛ اما به جهت اختلاف‌نظر شیعیان و معتزله با اشاعره که اکثر اهل سنت را شامل می‌شدند، در این زمینه، جزء اصول مذهب شیعیان و معتزله قرار گرفت.[۱۳]

اصول مذهب

هریک از مذاهب اسلامی، علاوه بر اصول دین که میانشان مشترک است، باورهای بنیادین دیگری هم دارند که اصول مذهب نامیده می‌شوند. برای مثال شیعیان امامی علاوه بر اصول سه‌گانه فوق، به دو اصل عدل و امامت هم اعتقاد دارند. بنابراین اصول مذهب شیعه پنج‌تا است.[۱۴] همچنین مسائلی چون امر به معروف و نهی از منکر و عدل از اصول مذهب معتزله هستند.[۱۵]

پیشینه

واژه «اصول دین» در قرآن و روایات به‌کار نرفته است و وضع آن را باید به علماء مسلمان نسبت داد.[۱۶] احتمال داده‌اند که کاربرد واژه «اصول خمسه» توسط ابوالهُذَیل علّاف، متکلم معتزلی، زمینه استعمال واژه اصول دین را فراهم آورده باشد.[۱۷] از آنجا که ابن ندیم کتابی به نام اصول الدین را به ابوموسی مردار نسبت داده است، گفته‌اند که این واژه در اوایل قرن سوم قمری تعبیری رایج بوده است.[۱۸]
البته در روایاتی از پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع)، برخی عناصر دینی، ارکان دین معرفی شده‌اند. برای مثال اهل سنت از پیامبر نقل کرده‌اند که اسلام بر پنج چیز بنا شده است: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص)، اقامه نماز، پرداخت زکات، حج و روزه ماه رمضان.[۱۹] کلینی در کافی از امام باقر(ع) نقل کرده است که اسلام‌ بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات‌، روزه، حج و ولایت و فضیلت ولایت‌ از همه‌ بیشتر است‌.[۲۰] همچنین امام صادق(ع‌) در پاسخ به پرسشی درباره چیزهایی که بدون آنها دین پذیرفته نیست، از شهادت‌ به‌ توحید، ایمان به نبوت پیامبر(ص‌)، اقرار به‌ آنچه‌ از جانب‌ خدا آورده‌ است‌، پذیرش زکات، و پذیرفتن ولایت آل محمد(ص) نام برده است.[۲۱] در این روایت راوی از این موارد با تعبیر دعائم (ستون‌های) اسلام یاد کرده است.[۲۲]

وجوب معرفت به اصول دین

علماء مسلمان همه معرفت به اصول دین را واجب می‌دانند؛ در اینکه این وجوب عقلی است یا نقلی، اختلاف‌نظر دارند. شیعیان و معتزله، بر این باورند که معرفت به اصول دین، واجب عقلی است و اشاعره به وجوب نقلی آن باور دارند.[۲۳]

لزوم یقین در اصول دین

بیشتر علماء یقین را در اصول دین لازم می‌دانند.[۲۴] علامه حلی در باب حادی عشر، مدعی اجماع در این زمینه شده است؛[۲۵] اما شیخ انصاری دیدگاه‌های دیگری نیز در این زمینه نقل کرده است؛[۲۶] از جمله دیدگاهی که وجود ظن را هم در اصول دین کافی می‌داند. به گفته او از کسانی چون محقق اردبیلی و شاگردش صاحب مدارک نقل شده است و همچنین از نوشته‌های شیخ بهایی، علامه مجلسی و فیض کاشانی چنین برداشت می‌شود که اگر کسی به صدق اصول دین گمان هم داشته باشد، مسلمان است.[۲۷]
دیدگاه خود شیخ انصاری در کتاب رسائل این است که ظن در اصول دین کافی نیست[۲۸] و به جهت وجود روایات فراوانی که بر وجوب ایمان و معرفت و اقرار دلالت می‌کنند، بر کسی که می‌تواند، واجب است که تحقیق کند تا به یقین برسد.[۲۹] به باور شیخ انصاری کسی که به یقین نرسیده است، مؤمن نیست؛ زیرا روایات معرفت را در ایمان شرط دانسته‌اند؛[۳۰] اما چنین شخصی، کافر هم به شمار نمی‌آید؛ چراکه روایات بسیاری بر این دلالت می‌کنند که برخی از مسلمانان نه مؤمن‌اند و نه کافر.[۳۱]

تقلید در اصول‌ دین‌

به گفته شهید ثانی در حقائق الایمان، علماء مسلمان به‌جز گروه‌ اندکی، همه معتقدند که در اصول دین تقلید جایز نیست.[۳۲] دلیل آنها این است که ایمان به اصول دین باید از روی یقین باشد؛ حال آنکه تقلید یقین‌آور نیست.[۳۳]
به گزارش شیخ انصاری، وجوب تحقیق و استدلال در اصول دین دیدگاه مشهور است و دیدگاه‌های دیگری هم هست؛ ازجمله برخی تقلید را در صورتی که از آن، علم به دست آید، جایز دانسته‌اند.[۳۴] به باور خود او تقلید در اصول دین اشکال ندارد؛ زیرا اولا روایات وجود معرفت را در ایمان شرط کردند و دلیلی بر وجوب تحقیق وجود ندارد و ثانیا به علت وجود شبهات فراوان، با صِرف تحقیق هم، امکان رسیدن به یقین وجود ندارد.[۳۵] شیخ طوسی هم معتقد است کسی که توان تحقیق درباره اصول دین را ندارد، می‌تواند از عالم تقلید کند.[۳۶]
امروزه نخستین مسئله کتاب‌های توضیح المسائل، تقلید در اصول دین است.[۳۷] طبق فتوای مراجع تقلید اعتقاد مسلمان به اصول دین باید یقینی و از روی دلیل باشد و نباید در این زمینه سخن کسی را بدون دلیل پذیرفت.[۳۸] البته برخی از آنها همچون سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدعلی سیستانی و لطف الله صافی گلپایگانی افزوده‌اند که اگر کسی به اصول دین یقین پیدا کرد، گرچه از روی دلیل نباشد، مسلمان به شمار می‌آید.[۳۹]

کتابشناسی

در بیشتر کتاب‌های کلامی، از همه یا برخی از اصول دین بحث می‌شود. بااین‌همه کتاب‌هایی نیز با عنوان اصول دین نشر یافته است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

جستارهای وابسته

پانویس

  1.  گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.
  2.  گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.
  3.  مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۲.
  4.  محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.
  5.  محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۷، ۸.
  6.  نگاه کنید به مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.
  7.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶.
  8.  مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.
  9.  گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.
  10.  سبحانی، محاضرات، ۱۴۲۸ق، ص۵۳، ۵۴.
  11.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶، ۹۷
  12.  محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.
  13.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۹، ۷۰.
  14.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶.
  15.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۹.
  16.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶؛‌ گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.
  17.  گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۳.
  18.  نگاه کنید به گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۳.
  19.  بخاری، صحیح بخاری، المکتبة الاسلامیه، ج۱، ص۸.
  20.  کلینی‌، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۸.
  21.  کلینی‌، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۹، ۲۰.
  22.  نگاه کنید به کلینی‌، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۹.
  23.  میرزای قمی، قوانین الاصول، ۱۴۳۰ق، ج۴، ص۳۶۸، ۳۶۹؛‌ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.
  24.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳.
  25.  علامه حلی، باب حادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص۱.
  26.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳، ۵۵۴.
  27.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳، ۵۵۴.
  28.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.
  29.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹، ۵۷۰.
  30.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.
  31.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۱.
  32.  شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.
  33.  شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹، ۶۰.
  34.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۴.
  35.  شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۴.
  36.  شیخ طوسی، العده، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷۳۰.
  37.  برای نمونه نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.
  38.  نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.
  39.  نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.
 

منابع

  • امام ‌خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل(مُحَشّی)، تحقیق سیدمحم حسین بنی‌هاشمی خمینی‌، قم، ‌دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.‌
  • بخاری‌، محمد بن اسماعیل، صحیح‌ بخاری، استانبول‌، المکتبة الاسلامیه، ۱۹۸۱م‌.
  • سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ یازدهم، ۱۴۲۸ق.
  • شهید ثانی‌، زین‌الدین‌، حقائق‌ الایمان‌، به‌کوشش‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌، کتابخانة آیت‌الله‌ مرعشی‌، ۱۴۰۹ق.
  • شیخ انصاری، فرائدالاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ نهم، ۱۴۲۸ق،
  • شیخ طوسی‌، محمد بن حسن، الاقتصاد فی ما یتعلق بالإعتقاد، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ق‌.
  • شیخ طوسی‌، محمد بن حسن، العُدة فی أصول الفقه، قم، محمدتقی علاقبندیان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • علامه حلی‌، حسن‌، الباب‌ الحادی‌ عشر، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰ش‌.
  • کلینی، محمد بن ‌یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گذشته، ناصر، «اصول دین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، تهران، مؤسسه دایرة المعارف بزرگ الاسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • محمدی، سیف الدین، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، مجله تحقیقات اسلامی، شماره ۱ و ۲، ۱۳۷۳ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، امیرکبیر، چاپ هجدهم، ۱۳۸۴ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۹ش.
  • میرزای‌ قمی‌، ابوالقاسم‌، قوانین‌ المحکمه فی الاصول‌، قم،احیاء الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.

پیوند به بیرون